فرمانبرداری :

.
فرمانبرداری :

هر وقت که « بان کی » استاد ذن سخن می‏راند ،
نه فقط رهروان ذن بلکه مردم از هر گروه و فرقه‏ای در جلسه حاضر می‏شدند.
او در کلام خود نه از سوره‏های مقدس مثال می‏آورد و نه به بحث‏های علمی و
Flower

علم‏فروشی می‏پرداخت،
بلکه از دل سخن می‏راند و لاجرم بر دل می‏نشست.

شرکت کنندگان در سخن‏رانی‏های او از پیشوای فرقه‏ای به نام « نی چی رن » بیزار بودند.
چرا که او هر وقت از ذن سخن به میان می‏آمد، بد می‏گفت.

روزی که پیشوای خودخواه به جلسه سخن‏رانی «بان کی» رفت تا با او به بحث پردازد.
همین که وارد شد، فریاد زد:
استاد ذن. یک دقیقه صبر کن. کسی که به تو احترام می‏گذارد، دستوری را که می‏دهی اطاعت می‏کند.
ولی آدمی مثل من به تو احترام نمی‏گذارد.
می‏توانی کاری کنی که من هم به تو احترام گذاشته و از تو اطاعت کنم ؟؟

« بان کی » آرام گفت : بیایید بالا نزد من. نشانتان می‏دهم !!
پیشوا با غرور از بین جمعیت گذشت و نزدیک استاد رسید.
« بان کی » لبخند زنان پیشنهاد کرد : بیایید سمت چپ من بنشینید.
او اطاعت کرد.
ولی « بان کی » بلافاصله گفت : نه. اگر سمت راست من بنشینید بهتر می‏توانیم با هم صحبت کنیم.
بفرمائید این طرف.
او باز با غرور به سمت راست وی گام نهاد.
« بان کی » گفت : ملاحظه کنید، شما که دارید از من اطاعت می‏کنید.
فکر می‏کنم که مرد محترمی‏ باشید. حال بنشینید و گوش دهید.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد