یک قطره آب :

یک استاد ذن به نام « گی سن » از رهرو جوانی خواست یک سطل آب سرد آورده و در تشتک حمام ریزد تا آب خنک شود.
رهرو آب آورد و پس از خنک کردن آب حمام ، ته‏مانده سطل را بر زمین خالی کرد.


استاد نعره برآورد :
" احمق ! چرا باقی مانده آب را کنار گیاهان نریختی ؟
چه حقی داری که حتی یک قطره آب را در این دیر به هدر دهی ؟ "

رهرو در همان لحظه دریافت ذن چیست ؟
نامش را به « تکی سوی » به معنی یک قطره آب عوض کرد.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد