اگر واقعاً عاشقم هستی ... :

یست راهب و یک راهبه به نام « ایشون » نزد یک استاد ذن ، تفکر _ عبادت می‏آموختند.
« ایشون » با این که سرش را از ته تراشیده و لباس ساده به تن می‏کرد ، بسیار زیبا بود.

ادامه مطلب ...

اخلاق بد :

یکی از رهروان ذن خدمت « بان کی » آمد و شکایت کرد :
استاد، اخلاق بدی گریبانگیرم شده، چگونه می‏توانم از آن رهائی یابم ؟


ادامه مطلب ...

سوپ ترش :

در دیر « بان کی » راهبی آشپز به نام « دای ریو » تصمیم گرفت از هر جهت مراقب سلامت معلم‏اش باشد،
و به او سوپ تازه ای به نام "می سو" یعنی مخمر ترش شده از مخلوط خمیر لوبیای ژاپنی و گندم دهد.

ادامه مطلب ...

کار نباشد ، غذا هم نیست :

« هی آکوجو » استاد چینی ذن حتی در سن هشتاد سالگی هم مثل رهروان خود کار بدنی انجام می‏داد.
علف‏های هرزه باغ را می‏چید ، محوطه را نظافت می‏کرد و درخت هرس می‏نمود.


ادامه مطلب ...

یافتن الماس در جاده گل‏آلود :

« گودو » معلم امپراتور زمان خود بود. معذالک ناشناس و تنها سفر می‏کرد.
یکبار که به « ادو » مرکز فرهنگی و سیاسی افسران می‏رفت، به دهکده کوچکی به نام « تاکناکا » رسید.

ادامه مطلب ...

درست و غلط :

هر وقت که « بان کی » استاد ذن هفته های تفکر _ عبادت خود را در گوشه‏ای خلوت آغاز می‏کرد،
شاگردان بسیاری از سراسر ژاپن خدمتش می‏رفتند.
در یکی از این گرد‏هم‏آئی‏ها رهروی در حال دزدی گرفته شد.

ادامه مطلب ...

فرمانبرداری :

.
فرمانبرداری :

هر وقت که « بان کی » استاد ذن سخن می‏راند ،
نه فقط رهروان ذن بلکه مردم از هر گروه و فرقه‏ای در جلسه حاضر می‏شدند.
او در کلام خود نه از سوره‏های مقدس مثال می‏آورد و نه به بحث‏های علمی و
Flower
ادامه مطلب ...

گردش شبانه :

رهروان بسیار زیر نظر استاد « سن گای » ذن می‏آموختند.
یکی از آنها عادت داشت شب هنگام بپا خیزد ،
از دیوار دیر بالا رود و برای لذت و خوشگذرانی به شهر سر بزند.

ادامه مطلب ...

یک فنجان چای

« نان ئین » استاد ژاپنی مکتب ذن، یک استاد دانشگاه را که برای تحقیق و پژوهش درباره ذن به آن کشور رفته بود به حضور پذیرفت.
« نان ئین » برای او چای ریخت ولی حتی وقتی هم که فنجان پر شد به ریختن چای ادامه داد.

ادامه مطلب ...